سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسیج محلات


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (الحجرات/10)
قطعا مؤمنین برادر یکدیگرند

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (المآئده/48)
در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید

وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/83 )
با مردم نیکو سخن بگوئید

وَأَوْفُوا بالْعَهْدِ (اسراء34)
به عهد و پیمان خود وفا کنید

اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (المائده/8)
عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیکتر است




موضوع مطلب :


شنبه 91 آبان 13 :: 3:48 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

شهید رجبعلی نصیریشهید کاظم عبدیشهید فتح الله اکبرزادهشهید سرهنگ خلبان علی اکبر اسماعیل زادهشهید صدرالله اسماعیل زاده




موضوع مطلب :


شنبه 91 آبان 13 :: 3:39 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله وانا الیه راجعون

بی‌تردید خبر سانحه واژگونی اتوبوس حامل دانش‌آموزان دختر سال دوم متوسطه دبیرستان‌های بروجن، خبری بود که کام همه را تلخ ساخت، این آینده‌سازان کشور که در قالب کاروان راهیان نور عازم مناطق جنگی شده و از نزدیک با رشادت‌ها و از خود گذشتگی‌های فرزندان ایران اسلامی، شهدای گرانقدر، آشنایی یافته و با کوله‌باری از تجربه و انگیزه به آغوش خانواده خود باز می‌گشتند در اثر حادثه واژگونی اتوبوس کشته و زخمی شده و خانواده خود و مردم ایران را داغدار کردند.

بسیجیان پایگاه شهید اکبرزاده با قلبی محزون این مصیبت بزرگ را به پیشگاه ملت شریف ایران و خانواده‌های داغدار و مربیان و همکلاسی‌های شان نسلیت عرض نموده، برای روح درگذشتگان رحمت و مغفرت،
طلب شفای عاجل مجروحان و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئله مینماییم.




موضوع مطلب :


یکشنبه 91 مهر 30 :: 9:27 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

برگزاری طرح شجره طیبه صالحین پایگاه شهید اکبرزاده روستای بائوده علیاء،هر هفته سه شنبه ها در پایگاه باحضور بسیجیان برگزار میگردد.




موضوع مطلب :


شنبه 91 مهر 29 :: 5:19 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى

جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب

جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود ندبه گر دیدار اوست

جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بیدها مجنون شوند

جمعه یعنى یک کویر بى قرار***از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق***تا فرو شوید غم هجران عشق

جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل***هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل***تا فرو شوید غم هجران دل

جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب

لحظه لحظه بوى ظهور مى آید***عطر ناب گل حضور مى آید

سبز مردى از قبیله عشق***ساده و سبز و صبور مى آید 

 




موضوع مطلب :


شنبه 91 مهر 29 :: 4:48 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

جانورشاخدارباصدای وحشتناک اژدها

                                                    اژدها یاماهواره؛هرچه که هست آمده است




موضوع مطلب :


شنبه 91 مهر 29 :: 4:47 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده

AWT IMAGE

شهادت امام جواد(ع)

  بعد مرگ مامون برادرش معتصم بجای او نشست و به خلافت رسید و معتصم امام جواد را در سال 220ه ق به بغداد فراخواند و معتصم که عموی ام الفضل همسر امام جواد بود با ام الفضل توطئه شهادت امام جواد را هماهنگ کردند.در این نقشه مهره اصلی برای شهادت امام ام لفضل تعیین شد و برای این عملی کردن این نقشه شوم و ناجوانمردانه انگوری مسموم به سم کشنده ای شد و به خانه امام جواد فرستادند و بعد اصرار فراوان ام الفضل برای تناول این انگور به امام جواد آن حضرت انگور ها را خورد و چیزی نگذشت که آثار سم و زهر پدیدار گشت و حضرت شروع به فریاد و ضجه نمود و ام الفضل را نفرین کرد که هرگز روز خوش نبیند و بعد از شهادت امام ام افضل دچاریک بیماری سختی شد که در نهایت باعث شد با همان بیماری به درک اسفل سافلین وارد شود. در این هنگام همسر ملعونه امام به کنیزکان گفت که سر به آواز برارید تا کسی از رهگزران ناله های امام را متوجه نشود و دستور داد که جنازه امام را بر پشت بام قرار دهند و آفتاب بر جنازه امام می تابید.اما زمانی نگذشت که مردم متوجه شدند کبوترانی بر پشت بام بر چیزی سایه انداختند و معلوم شد کبوتران بال گشوده اند و بر بدن جگر گوشه فاطمه(س) سایه افکنده اند و سر انجام امام جواد(ع) در سن 25 سالگی به اجداد طاهرینش پیوست و به فیض عظمی شهادت نائل گردید.

  واینک دل می سپاریم به جود جواد الائمه(ع)

  از پشت در بسته، کسی آه می کشد                         یوسف دوباره ناله، ز چاه می کشد

  در زیر پای هلهله ها، این صدای کیست                       این پای کوب و دست افشانی،برای کیست

  زرد است از چه، گندم روی دل رضا                               بر باد رفته است، حاصل دل رضا

  زلف مجعد پسرش را، نظاره کن                                  آنگاه، یاد یوسف غمگین چاه کن

  ای کاش دست کاسه ای انگور، می شکست               تا چهره جواد، به زردی نمی نشست

  دیدند چند طائفه ای از کبوتران                                  با بال روی بام کسی سایه گستران




موضوع مطلب :


شنبه 91 مهر 29 :: 4:46 عصر :: نویسنده : عابد اسماعیل زاده
< << 6